جزوه فوق خلاصهای ازتفکرات فیلسوفان غرب دکارت و کانت به همراه تستهای ۱۶ سال در کنکور کارشناسی ارشد
میباشد. در این جزوه از منابع زیر استفاده گردید:
۱- کلیات فلسفه نویسنده پاپکین و استرول
۲-سیر حکمت در اروپا نویسنده محمد علی فروغی
۳-درس گفتارهای دکتر اردبیلی درباره کانت
۴-تاریخ فلسفه نویسنده فردریک کاپلستون جلدهای چهارم و ششم
۵-آشنایی با فلسفه غرب فلاسفه بزرگ نویسنده برایان مگی
فایل pdf است
بخشی از فایل:
- زندگی و آثار
دکارت در ۱۵۹۶ یعنی اواخر قرن شانزدهم به دنیا آمد .دکارت در دهم نوامبر ۱۶۱۹، سه خواب متوالی دید و این خوابها بود که او را متقاعد کرد که باید در طلب حقیقت برود و نذر کرد که مقبره حضرت مریم را در شهر لورتو در ایتالیا زیارت کند . او در سال ۱۶۲۳ عازم ایتالیا گردید و مقبرهی حضرت مریم را زیارت نمود.
دکارت در سال ۱۶۳۷ رساله «گفتار در روش درست راه بردن عقل و جستوجوی حقیقت در علوم» را به همراه مقالاتی درباره کائنات جو، مناظر و مزایا و هندسه را به زبان فرانسه منتشر کرد. کتاب «قواعد هدایت ذهن» اگرچه در سال ۱۶۲۸ توسط دکارت نوشته شد لیکن پساز مرگ وی منتشر گردید.رسالهای تحت عنوان «انفعالات نفس» در سال ۱۶۴۹ به زبان فرانسه توسط دکارت نوشته شد که اندکی پس از مرگ او منتشر گردید. دکارت در سال ۱۶۵۰ در سوئد در حالی که به تعلیم ملکه کریستینا مشغول بود، بهعلت تب شدید درگذشت.
میگویند دکارت نسبتبه خادمان و ملازمان خویش سخاوت و کرامت داشته و طالب رفاه آنان بوده است و آنان هم به نوبه خویش نسبتبه او سخت تعلقخاطر و دلبستگی داشتند. مذهب دکارت مسیحی و کاتولیک بود. او ازدواج نکرد.
دکارت اشتباه فلسفه و افراد قدیم را در این میدانست که آنان علم را اتمام شده میدانستند درحالیکه علم کامل نصیب کسی نشده و نخواهد شد.
علم بشر آگاهی به مجهولات است و فیلسوفان و عالمان ما را به نادانی ما آگاهتر میسازتد و یا راهی را برای کسب معرفت ما باز میکنند. انسان هرچه بیناتر میشود به نادانی خود بیشتر پی میبرد.
دکارت معتقد بود منطق (فن برهان) نمیتواند مجهولی را معلوم کند زیرا که برهان زمانی استخراج میشود که مقدمات معلوم باشد. اگر مقدمات معلوم نباشد نتیجهای حاصل نمیشود و این درست بر خلاف نظر پیشینیان است که میگفتند وسیلهی کسب علم، منطق است درحالیکه این درست نیست و زمانی منطق (علم برهان) نتیجه درست میدهد که مقدمات کاملاً معلوم باشد. با معلوم بودن مقدمات عقل انسان به فطرت خود قواعد منطقی را به کار میبرد، بنابراین اگر مقدماتی که در دست است غلط باشد نتیجه هم (حتی با استفاده از علم منطق) غلط خواهد بود و بهجای اینکه معرفت حاصل شود، ضلالت حاصل خواهد شد.
دکارت میگفت که باید دستور و اصولی را به دست آورد که به وسیله آن بتوان به کشف مجهولات دست یافت.
بیکن وسیله کشف مجهولات را منحصر به تجربه و مشاهده میدانست و دکارت این وسیله را به کار بردن قوای فکر میدانست.
دکارت علم را فقط به به معلوماتی اطلاق میکند که کاملاً مبرهن و یقینی باشدوجای شک و شبهه نداشته باشد به همین دلیل معتقد بود که علم را باید از طریق ریاضیات که علمی کامل است اثبات کرد.
در واقع تا قبل از دکارت تمام علوم طبیعی منحصر به گفتگو در کیفیت و چگونگی عوارض بود لیکن از زمان دکارت او بنا را بر تحقیق از کمیت و اندازه (ریاضیات) نهاد و تمام علوم طبیعی را براساس معیار و سنجشی ریاضیات قرار داد و این انقلاب بزرگی در علم بود. روش دکارت در تحلیل و حل مسئله این بود که او ابتدا مجهول و مسئله موردنظر را حلشده در نظر میگرفت و نتیجه را ملاحظه میکرد و کمکم پیش رفته تا به معلوم برسد (معلومی که از ابتدا مشخص و آشکار بود) اگر دقیقاً نتیجه به همان معلوم میرسید مسله حلشده بود.
دکارت به استقلال فکر معتقد است او میگوید در ابتدا نباید به رأی دیگران اعتماد کرد و هر مطلب را باید به عقل خود بسنجید. این تفکر دکارت امروزه جزء بدیهیات عقلی است لیکن در زمان دکارت این تفکر ، ریشه اسکولاستیک را نیست و از بین برد. او میگفت در تعقل نیز باید مواظبت کرد تا مبادا اسیر نفس نشویم. دکارت میگوید معلوم را باید عقل به شهود دریابد یعنی همانگونه که چشم چیزهایی را میبیند عقل هم باید معلومات را وجدان نماید آنچه که در علم معتبر است شهود عقل است نه ادراکات حسی و وهمی ، چراکه حس خطا میکند اما آنچه عقل به شهود دریافت کرده بدیهی و یقیناً درست است.
وجدان امری است فطری و طبیعی که بی احتیاج به تفکر و استدلال درک حقایق مینماید. مثلاً عقل هر کس به شهود وجدان، تسریعا حکم میکند که مثلث ۳ زاویه دارد و یا کره فقط یک سطح دارد.
اما عقل فقط بسایط را ، به بداهت (بدیهیات) و شهود و وجدان درمییابد. بسایط اموری هستند بسیار ساده و روشن و متمایز (که به اولیات معروفند) . ازجمله طبایع ( طبیعت ها – سرشت ها) بسایط عبارتاند از شکل، حرکت، ابعاد (طول ، عرض و ارتفاع) ، دانایی و نادانی، یقین و شک (امور عقلی صرف) ، وجود، زمان و وحدت .
اما اولیات یا همان بسایط بسیار محدودند و اکثر مجهولات مرکب هستند نه بسیط. راه شناخت اینگونه مجهولات و رسیدن به علم یقینی چیست؟
2- قاعده تجزیه و تحلیل دکارت
- زندگی و آثار
دکارت در ۱۵۹۶ یعنی اواخر قرن شانزدهم به دنیا آمد .دکارت در دهم نوامبر ۱۶۱۹، سه خواب متوالی دید و این خوابها بود که او را متقاعد کرد که باید در طلب حقیقت برود و نذر کرد که مقبره حضرت مریم را در شهر لورتو در ایتالیا زیارت کند . او در سال ۱۶۲۳ عازم ایتالیا گردید و مقبرهی حضرت مریم را زیارت نمود.
دکارت در سال ۱۶۳۷ رساله «گفتار در روش درست راه بردن عقل و جستوجوی حقیقت در علوم» را به همراه مقالاتی درباره کائنات جو، مناظر و مزایا و هندسه را به زبان فرانسه منتشر کرد. کتاب «قواعد هدایت ذهن» اگرچه در سال ۱۶۲۸ توسط دکارت نوشته شد لیکن پساز مرگ وی منتشر گردید.رسالهای تحت عنوان «انفعالات نفس» در سال ۱۶۴۹ به زبان فرانسه توسط دکارت نوشته شد که اندکی پس از مرگ او منتشر گردید. دکارت در سال ۱۶۵۰ در سوئد در حالی که به تعلیم ملکه کریستینا مشغول بود، بهعلت تب شدید درگذشت.
میگویند دکارت نسبتبه خادمان و ملازمان خویش سخاوت و کرامت داشته و طالب رفاه آنان بوده است و آنان هم به نوبه خویش نسبتبه او سخت تعلقخاطر و دلبستگی داشتند. مذهب دکارت مسیحی و کاتولیک بود. او ازدواج نکرد.
دکارت اشتباه فلسفه و افراد قدیم را در این میدانست که آنان علم را اتمام شده میدانستند درحالیکه علم کامل نصیب کسی نشده و نخواهد شد.
علم بشر آگاهی به مجهولات است و فیلسوفان و عالمان ما را به نادانی ما آگاهتر میسازتد و یا راهی را برای کسب معرفت ما باز میکنند. انسان هرچه بیناتر میشود به نادانی خود بیشتر پی میبرد.
دکارت معتقد بود منطق (فن برهان) نمیتواند مجهولی را معلوم کند زیرا که برهان زمانی استخراج میشود که مقدمات معلوم باشد. اگر مقدمات معلوم نباشد نتیجهای حاصل نمیشود و این درست بر خلاف نظر پیشینیان است که میگفتند وسیلهی کسب علم، منطق است درحالیکه این درست نیست و زمانی منطق (علم برهان) نتیجه درست میدهد که مقدمات کاملاً معلوم باشد. با معلوم بودن مقدمات عقل انسان به فطرت خود قواعد منطقی را به کار میبرد، بنابراین اگر مقدماتی که در دست است غلط باشد نتیجه هم (حتی با استفاده از علم منطق) غلط خواهد بود و بهجای اینکه معرفت حاصل شود، ضلالت حاصل خواهد شد.
دکارت میگفت که باید دستور و اصولی را به دست آورد که به وسیله آن بتوان به کشف مجهولات دست یافت.
بیکن وسیله کشف مجهولات را منحصر به تجربه و مشاهده میدانست و دکارت این وسیله را به کار بردن قوای فکر میدانست.
دکارت علم را فقط به به معلوماتی اطلاق میکند که کاملاً مبرهن و یقینی باشدوجای شک و شبهه نداشته باشد به همین دلیل معتقد بود که علم را باید از طریق ریاضیات که علمی کامل است اثبات کرد.
در واقع تا قبل از دکارت تمام علوم طبیعی منحصر به گفتگو در کیفیت و چگونگی عوارض بود لیکن از زمان دکارت او بنا را بر تحقیق از کمیت و اندازه (ریاضیات) نهاد و تمام علوم طبیعی را براساس معیار و سنجشی ریاضیات قرار داد و این انقلاب بزرگی در علم بود. روش دکارت در تحلیل و حل مسئله این بود که او ابتدا مجهول و مسئله موردنظر را حلشده در نظر میگرفت و نتیجه را ملاحظه میکرد و کمکم پیش رفته تا به معلوم برسد (معلومی که از ابتدا مشخص و آشکار بود) اگر دقیقاً نتیجه به همان معلوم میرسید مسله حلشده بود.
دکارت به استقلال فکر معتقد است او میگوید در ابتدا نباید به رأی دیگران اعتماد کرد و هر مطلب را باید به عقل خود بسنجید. این تفکر دکارت امروزه جزء بدیهیات عقلی است لیکن در زمان دکارت این تفکر ، ریشه اسکولاستیک را نیست و از بین برد. او میگفت در تعقل نیز باید مواظبت کرد تا مبادا اسیر نفس نشویم. دکارت میگوید معلوم را باید عقل به شهود دریابد یعنی همانگونه که چشم چیزهایی را میبیند عقل هم باید معلومات را وجدان نماید آنچه که در علم معتبر است شهود عقل است نه ادراکات حسی و وهمی ، چراکه حس خطا میکند اما آنچه عقل به شهود دریافت کرده بدیهی و یقیناً درست است.
وجدان امری است فطری و طبیعی که بی احتیاج به تفکر و استدلال درک حقایق مینماید. مثلاً عقل هر کس به شهود وجدان، تسریعا حکم میکند که مثلث ۳ زاویه دارد و یا کره فقط یک سطح دارد.
اما عقل فقط بسایط را ، به بداهت (بدیهیات) و شهود و وجدان درمییابد. بسایط اموری هستند بسیار ساده و روشن و متمایز (که به اولیات معروفند) . ازجمله طبایع ( طبیعت ها – سرشت ها) بسایط عبارتاند از شکل، حرکت، ابعاد (طول ، عرض و ارتفاع) ، دانایی و نادانی، یقین و شک (امور عقلی صرف) ، وجود، زمان و وحدت .
اما اولیات یا همان بسایط بسیار محدودند و اکثر مجهولات مرکب هستند نه بسیط. راه شناخت اینگونه مجهولات و رسیدن به علم یقینی چیست؟
2- قاعده تجزیه و تحلیل دکارت